دلباخته شاهنامه
![]() |
|
|
تاجیکان در گذاشتن نام فرزندان خویش قبل از همه به شاهنامه رجوع میکنند و در این امر اولویت را بر قهرمانان مثبت شاهنامه که سخنسرای توس نظری نیک بر آنان دارد، میدهند به طوری که در میان مردمان این سرزمین اسم قهرمانان منفی شاهنامه، نظیر سودابه، کیکاووس، هومان، بارمان، گروی، دمور و افراسیاب را که از سوی گوینده توس مورد نکوهش قرار گرفتهاند،بندرت میتوان مشاهده کرد.
شاهنامه تا زمان تصرف آسیای میانه از سوی روسیه تزاری در قرن 18 همواره مونس و همدم مردمان این خطه بوده و محافل شاهنامه خوانی در شهر و روستاهای این سرزمین همیشه پویا و بارونق بوده و شاهکار دانای توس شمع شبهای اهل ادب بوده است.
این در حالی است که تاثیر شاهنامه در میان شعرا و نویسندگان و پژوهشگران آسیای میانه تا این دوره بر کسی پوشیده نیست و خارج از دایره بحث ما خواهد بود.
در این مختصر تنها به شاهنامه پژوهی در ابتدای قرن 20 که تاحیکستان به عضویت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وارد شد، اشاره کوتاه میشود و در ادامه به پژوهش و تالیفات و خدمات استاد ساتم اولوغ زاده، نویسنده و دانشمند و مترجم سرشناس تاجیک در زمینه شاهنامه خواهیم پرداخت که عمر گرانمایه خویش را در معرفی و تحقیق شاهنامه و زندگی مولف نکونام آن به پایان برد.
در سال 1925 در تاجیکستان موسسه انتشاراتی "نشریات دولتی تاجیکستان" تاسیس یافت که از همان ابتدا به نشر و چاپ آثار بزرگان ادبیات فارسی همت گماشت.
این انتشارات از سال 1940 داستان "رستم و سهراب" و "گفتار اندر بهرام چوبینه" را با حروف لاتین و زبان فارسی تاجیکی چاپ و در اختیار خوانندگان فارسی زبان تاجیکستان قرار داد.
در سال 1954 داستان "جنگ اسفندیار با رستم" از طریق همین انتشارات از سلسله کتابهای "کلاسیکهای ادبیات فارسی" با زبان روسی ترجمه و چاپ شد که در امر آشنایی خوانندگان روسی زبان این کشور موثر و مفید بود.اما تحقیقات جدی که در این راستا صورت گرفت، مقاله "در باره فردوسی و شاهنامهً او"،نوشته استاد صدرالدین عینی،بنیان گذار ادبیات نوین تاجیک بود که در سال 1934 در مجله "برای ادبیات سوسیالیستی" بود.
مقاله مذکور که حاوی بخشهای "شاهنامه چگونه نوشته شد؟"،"اولاد فردوسی" و "شاهنامه فردوسی با زبان های دیگر" بود، در سال1940 در 60 صفحه در شهر لنینگراد روسیه به صورت کتاب منتشر شد.
این اثر عینی که مسیر تازه را برای ادبیات شناسان اتحاد شوروی در راستای شاهنامه پژوهی باز نمود، توجه محافل ادبی و علمی را در داخل و خارج از تاجیکستان به خود معطوف داشت به طوری که آقای س. فادیف، پژوهشگر روسی نقدی را بر کتاب مذکور تحت عنوان "عینی در باره فردوسی و شاهنامه" تالیف نمود که مقاله مذکور در سال 1961 در شماره 4 مجله "دوستی خلقها"، چاپ مسکو با زبان روسی به طبع رسید.
پروفسور "همراه قل شادی قل آف"، محقق تاجیک نیز در این زمینه مقاله "عینی و فردوسی" را انجام داد که نقد مذکور در دو فصلنامه "اخبار آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان" چاپ شد.
در سالهای بعد "ا.ایشانجاناف"، ادیب تاجیک مقاله "سوژه خسرو پرویز در آثار فردوسی و نظامی" (مجله "شرق سرخ"،1946،شماره 4 و 5)، محمد نوری عثمانف، مقاله "شاهنامه فردوسی و اهمیت آن در تاریخ ادبیات قرن های 8 و 10 فارسی"(مجله "شرق سرخ"،سال 1955 ،شماره 10)، خورشیده آتَخاناوا، مقاله "بعضی حرکتهای پیشقدم و تصویر شورشهای مردمی در شاهنامه"(مجله "شرق سرخ" ،1959 ، شماره 5) و حاتم حامد آف، ادب پژوه تاجیک "در باره ترجمه شاهنامه به زبان ازبکی"(مجله مذکور، سال 1965،شماره 9) منتشر شدند که نشان از توجه اهل فرهنگ تاجیکستان بر اثر جاویدانه فردوسی میدهد، زیرا "شرق سرخ" در آن زمان معروف ترین و پرخواننده ترین مجله علمی و ادبی بود و انتشار این مطالب گواه بر این امر است.
به جرات میتوان گفت، شاهنامه نتنها در این مجله، بلکه در بیشتر نشریههای علمی پژوهشی آن زمان در مرکز توجه دانشمندان و پژوهشگران قرار داشت و تقریبا در هر شماره این نشریهها مطالبی مربوط به فردوسی و شاهنامه به مشاهده می رسد.
تاجایی که در همین روزگار آثار پژوهشی مربوط به شاهنامه با زبان روسی روی کار آمد که "فردوسی و زمان ما"، نوشته "موسی رجب آف"، محقق تاجیک از جمله این پژوهشها است که اثر مذکور را انتشارات "عرفان" تاجیکستان در سال 1976 چاپ کرد.
این کتاب 134 صفحهای که به تحلیل افکار فلسفی و اجتماعی و ادبی فردوسی پرداخته است، دارای "مقدمه"،عناوین "زندگی و آثار فردوسی"، "گذشتگان فردوسی" ،"خدا،طبیعت و انسان"، "دیدگاههای اجتماعی و سیاسی فردوسی" ،"ادب در شاهنامه" و "آخرسخن" بوده و مولف در پژوهش خویش ضمن بررسی و کند و کاو در زمینه اهمیت شاهنامه تاکید می کند که اثر فردوسی با توجه به این ویژگی، وارد خزینه ادبیات جهانی گردیده است و نویسنده شاهنامه به خودی خود یک متفکر تمام عیار است.
البته شاهنامه بر شعر معاصر تاجیکستان نیز سایه عمیق افگنده است و گویندگان این کشور را شدیدا تحت تاثیر قرار داده بود که در این میان به سروده های استاد لایق شیرعلی،"الهام از شاهنامه" که فراگیر 10 شعر جذاب و جالب است، مومن قناعت، بازار صابر، گلنظر و دیگران میتوان اشاره نمود که در همایش سال گذشته اینجانب به این موضوع اشاره داشتم.
ولی بدون شک نام نیکوی ساتم اولوغ زاده، نوینسده ملی و فرهنگ دوست بر تارک تاریخ شاهنامه پژوهی و فردوسی شناسی این کشور میدرخشد و فعالیتهای او در این زمینه در حقیقت چشمگیر، ماندگار و لایق تمجید و تقدیر است که شایسته است اسم این فدایی و دل باخته فرهنگ فارسی و بویژه شاهنامه در ایران، زادگاه فردوسی بیشتر معرفی شود و ادای دین بر روح او داشته باشیم.
بی شبهه در ادبیات معاصر تاجیکستان چهرهها و شخصیت هایی عرض هستی نمودهاند که نام و آثار آنها با دلایل مختلف در قلمرو این کشور و شوروی سابق محدود مانده و فارسی زبانان ایران و افغانستان و سائر مناطق فارسی گوی از فیض اندیشه و افکار روشنگرانه آنها بی بهره ماندهاند.
استاد شادروان ساتم اولوغ زاده برحق و بدون تردید یکی از چنین سیماهای ماندگاری است که در ادبیات معاصر تاجکیستان خدمات ارزشمند انجام داده است و در بیداری و خودشناسی خوانندگان فارسی زبان آسیای میانه نقش عظیم گذاشته است.
این نویسنده خوش ذوق در دوم ماه سپتامبر سال 1911 در روستای ورزیک شهرستان چُست استان نمنگان در خانواده کشاورز به دنیا آمد و تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش فرا گرفت. مادرش زن باسواد بوده و گاهی مشق شعر می کرد.وی در سن نه سالگی از مادر و در دهسالگی از لطف و نوازش پدر محروم ماند.
در سال 1929 دانشکده تربیت معلم شهر تاشکند را به پایان برد و یک سال در همین موسسه به معلمی پرداخت.چهار سال تحصیل در این موسسه در خودشناسی و شناخت نویسنده از ادبیات ،علم و تاریخ نقش مهم گذاشت و وی با آثار بزرگان ادب فارسی، از جمله استاد رودکی و فردوسی و ابوعلی سینا و ... آشنا شد .
دیدار با شخصیتهای برجسته فرهنگی آن زمان استاد صدرالدین عینی، نثار محمد، ابوالقاسم لاهوتی، عبدالرئوف فطرت و دیگران نیز بر جهانبینی و اندیشههای او اثر زیاد باقی نهاد.
نویسنده در همین دوره با کلاودیا بلگاویشینسکایا(1909-1965)(بعدها فامل او نیز اولوغ زاده شد)، دانشجوی رشته شرق شناسی دانشگاه آسیای میانه در تاشکند دوستی پیدا نموده و با او ازدواج نمود و آنها صاحب دو فرزند - عزیز و ناره خان گردیدند.
باید گفت همسر اولوغ زاده نیز فعالیتهای شایسته فرهنگی انجام داده که کتاب "طنز مردمی تاجیک"(1947)،"افسانه های خلقی تاجیکی"(1952) و اثر پژوهشی "در باره فرهنگ خلق تاجیک" از آثار باارزش او محسوب می شوند.
پس از ختم دارالمعلمین شهر تاشکند ساتم اولوغزاده یک سال در آن جا به معلمی پرداخت. سپس در سال 1930 با خواهش استاد عینی به پایتخت تاجیکستان، شهر استالینآباد(که در سال 1954 به "دوشنبه" تغییر نام نمود) آمد و در روزنامههای “ کومسومول تاجیکستان” (“جوانان تاجیکستان” کنونی)،“ تاجیکستان سرخ” (که بعدها “جمهوریت” نام گرفت ) و مجلّة “برای ادبیات سوسیالیستی” (حالا ”صدای شرق”) فعالیت میکند.
در 1934 به عضویت کانون نویسندگان شوروی درآمد. سال های 1934 - 1937 دبیر مسئول ریاست اتحادیه نویسندگان تاجیکستان را بر عهده داشت.
اولوغ زاده در سال 1940 به انستیتو ادبیات جهانی شهر مسکو شامل گردید و به طور جدی به فعالیت علمی پرداخت. سال 1941 با شروع جنگ دوم جهانی ساتم اولوغزاده به صف نیروهای مصلح شوروی جلب شد و تا سال 1944 در روزنامهای که به جبهه غربی تعلق داشت، فعالیت نمود.
ادیب سال 1944 از صف ارتش به عقبگاه دعوت میشود و سالهای 1944 تا 1946 ریاست اتحادیه نویسندگان تاجیکستان را بر عهده داشت. نویسنده از سال 1946 تا پایان عمر تنها به کار ایجادی شغل میورزید.
ساتم اولوغزاده نویسندة پرکار بود و از خود میراث غنی ادبی، علمی و پژوهشی باقی گذشت. فعالیت نویسندگی ادیب از ایام تحصیل در دارالمعلمین شهر تاشکند آغاز یافت. در روزنامه و مجلّههای “آواز تاجیک”، “رهبر دانش”، “برای ادبیات سوسیالیستی”، “کومسومول تاجیکستان” نخستین نوشتههایش در قالب خبر و مقاله چاپ میشود.
اولوغزاده هنوز از سالهای 30 به تحقیق آثار نمایندگان برجسته ادبیات فارسی توجه عمیق ظاهر نمود و در این عرصه نیز خدمات بی دریغ انجام داد.
وی به عنوان عضو پیوسته آکادمی علوم تاجیکستان (1951) آثار و مقالههای زیادی تألیف نموده و در رشد ادبیاتشناسی تاجیک سهم مناسب گذاشت.
شماری از مقالههای اولوغ زاده، از جمله “لاهوتی ما” (1933) “انجمن یکم نویسندگان شورای تاجیکستان” (1934)، “صدرالدّین عینی” (1935)، “در بارة شاعران پامیر” (1935)، “برای آثار نمایشنامه ای با کیفیت” (1947)، “در باره بعضی مسائل نقد ادبی و ادبیاتشناسی در جمهوری” (1954)، به ادبیاتشناسی به نقد ادبی دوران نو تاجیک اختصاص یافتهاند. همچنین اولوغزاده در مورد روزگار و آثار شخصیتهای برجستة فرهنگی،از جمله ابوعبدالله رودکی، دقیقی، حکیم فردوسی، ابوعلی ابن سینا، ناصر خسرو، احمد دانش، پژوهش و مقالههای پرارزش تألیف نمود. رسالههای “احمد دانش” (1946) و “پیر حکیمان مشرق زمین” (1980) دارای اهمیت فراوان علمی و ادبی میباشند.
اولوغزاده هنوز هژده سال داشت که با همکاری آقای پانوف، دانشجوی رشته شرقشناسی دانشگاه تاشکند داستان بلند “سام و دیک”،نوشته م.ا.الیکسیاف را از زبان روسی به فارسی تاجیکی ترجمه نمود و این ترجمه با کوشش و حمایت استاد عینی به نشر رسید.
بعدها اولوغزاده این فعالیت را با موفقیت ادامه داد و به عنوان پرکارترین مترجم در ادبیات قرن 20 تاجیکستان اعتراف گردید. ترجمههای اولوغزاده از زبان روسی به زبان فارسی تاجیکی مهارت بلند و بی نظیر او را در این عرصه نشان داد که ترجمه های او، از جمله "زنبور"(1931)،نوشته اتل للیان ووینیچ ،"انسانی با اصلحه"(1940)، نوشته ن.پوگودین، "خدمتگار دو خواجه"(1944)،از گولدونی ،“گنهکاران بی گناه” (1945)،اثر آلکسی استروفسکی،"مادر"(1953)،از ماکسیم گورکی، "هملیت" (1970)،اثر شکسپیر،"طبیب اجباری"(1972)،از مالیر،"دن کشوت" (1974)،از میگل دی سروانتس و "تل اولینشپیگل"(1975) از دی کوستیر تا کنون از بهترین ترجمهها در ادبیات تاجیک محسوب میشوند.
سرنویشت ساتم اولوغزاده بعد سالهای پنجاهم به دشواریهای زیادی رو به رو گردید. پسرش عزیز که فارغ التحصیل دانشگاه دولتی لوموناسوف شهر مسکو بود و در این دانشگاه به عنوان استاد فعالیت داشت، سال 1967 هنگام سفر رسمی به هندوستان از سفارتخانة انگلستان درخواست پناهندگی سیاسی نمود و به خارج مهاجرت کرد.
بعد این حادثه اولوغزاده به تعقیب سخت حکومت شوروی مواجه گردید.
نویسنده را از عضویت حزب کمونیست خارج نموده و از چاپ و تدریس آثارش در مدارس و مکاتب جلوگیری نمودند. از نیمة دوم سالهای هشتاد قرن گذشته با آغاز سیاست پرسترویکا از سوی میخایل گورباچف،دبیر اول حزب کمونیست اتحاد شوروی وضع سیاسی در مملکت تغییر یافت و مناسبت در دایرههای ادبی با شخصیتهای در انزوا قرار گرفته، از جمله با استاد اولوغ زاده تغییر یافت و در آستانه فرو پاشی اتحاد شوروی ادیب تاجیک با عنوان "نویسندة مردمی تاجیکستان" و جایزة ادبی رودکی که بالاترین نشان فرهنگی تاجیکستان است، سزاوار گردید.
ادیب که از اعطای این نشان زیاد خوشحال نبود و در مصاحبه تلویزیونی درد و احساس خویش را با این بیت معروف بیان نمود:
هیچ کار فلک به سامان نیست
نان به وقتی دهند که دندان نیست.
داستان کوتاه “مرگ حافظ” (1972) که حوادث آن در هندوستان روی میدهند، درواقع پاسخ نویسنده به مقامات وقت بود و با تالیف این داستان که تصویر یک فاجعه است که پسر با دست پدر کشته می شود، به سردمداران وقت گوشزد می کرد که هرگز او به وطن و مقدسات آن خیانت نخواهد کرد و همچنانکه رستم در دفاع از سرزمینش ایران حتی دست به ریختن خون فرزندش سهراب می زند،خواننده، قهرمان داستان نیز پسر خود را به خاطر دفاع از این آرمان قربان می کند و سپس خود را نیز می کشد،در حقیقت این پیام ادیب باز هم شباهتی به اندیشه فردوسی دارد که رستم دستان،جهان پهلوان و سیمای محبوب گوینده شاهنامه دقیقا منفعت مادر- وطن را بالاتر از منفعت شخصی می داند.
البته در این موضوع در ادبیات جهان آثار فراوان تالیف شده ولی نویسنده تاجیک این بار از منظر دیگر به این قضیه می نگرد و الهام بخش او همان طور که اشاره شد، فردوسی است.
اولوغ زاده در سال های بعد درام های"شادمان" ،"کلتکداران سرخ"،"در آتش"، "رودکی"،"گوهر شب چراغ" ،"تیمور ملک" ،"علامه ادهم و دیگران"،"واسع"،"طبیب حاذق" را تالیف نمود.البته داستان های کوتاه او “بیبی” (1946)، سفرگفته های “سیاهت بخارا با همراهی عینی”(1950)،“قهرمان دینیستر، ویسلا و آدیر” (1967)،"مرگ حافظ"(1972) نشان از قلم توانا و دید ظریف او می دهند.
نخستین اثر بزرگ اولوغزاده در نثر داستان بلند “یاران با همت” (1947) میباشد که به واقعات زمان جنگ دوم جهانی اختصاص یافته است.این داستان با نقد شدید تاجیک مواجه شد و نویسنده را به انزوا کشاند. اولوغ زاده پس از این تصمیم گرفت بیشتر به تصویر و معرفی زندگی و احوال مفاخر و مشاهر بزرگ فارسی-استاد رودکی،ابن سینا،فردوسی،احمد دانش و دیگران بپردازد که حاصل این کاوش و تلاش های پیگیر – درام های "جوانی ابن سینا"(در مورد ابن سینا)،"قسمت شاعر"(درباره استاد رودکی،پدر شعر فارسی)،رمان "فردوسی" و "علامه ادهم و دیگران" بودند که بر اساس این نمایشنامه ها فیلم ساخته شد،از جمله فیلم "جوانی ابن سینا" در سال 1956 در استودیو "ازبک فیلم" و "قسمت شاعر" در سال 1957 در جشنواره فیلم کشور های آسیا و آفریقا برنده جایزه "عقاب طلائی" گردید.
اولوغ زاده از شمار نویسندگان دیگر اندیش و ملی گرای سرسخت تاجیک بود که در واقع مسیر تازه ای را در ادبیات این کشور بنیاد نهاد و قسمت اعظم آثار او به آموزش احوال و آثار حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه بی زوال او ارتباط دارد.
این ادیب ذکی طبع در سال های 1976-1977 شاهنامه فردوسی را که در 9 مجلد در تاجیکستان با نظم و با خط سرلیک منتشر شده بود، در دو جلد منثور برگرداند که زحمت مطالعه را برای علاقمندان ادیب که حوصله و وقت مطالعه متن کامل آن را نداشتند آسان نمود.این کتاب "داستان های شاهنامه" عنوان داشت و چاپ اول آن که با شمارگان 50 هزار منتشر شد، در یک مدت کوتاه به فروش رفت.
استاد روانشاد در برگردان اثر جاویدانه سخنسرای توسی نهایت مهارت و اعجاز را به کار برد و از زبان روان و ناب فارسی کار گرفت و همچنانکه دکتر علی رواقی، دانشمند و تاجیک شناس ورزیده ایرانی اعتراف کرده برگردان استاد اولوغ زاده به دلیل ارائه ماهرانه مطلب و پیام فردوسی یکی از بهترین برگردانهای شاهنامه به زبان نثر محسوب میگردد و جا دارد این اثر در ایران چاپ و در اختیار اهالی ادب قرار گیرد.
این توجه نویسنده بر زندگی فردوسی که سرنوشت او در بخشهایی با زندگی دانای توس مشابهتی دارد، توسعه و عمق پیدا می کند. زیرا همچنانکه اشاره شد، در زمان اوج سیاست قهار شوروی، پسر اولوغ زاده ضمن یک مسافرت به خارج از کشور پناهندگی گرفت و دیگر به شوروی برنگشت و این امر بر وجه ادبی اولوغ زاده اثر منفی گذاشت و دشمنان نویسنده از این بهانه جهت کاهش نفوذ و اعتبار او سوء استفاده کردند و او را تحت فشار عمیق قرار دادند.
این بود که استاد به نوشتن رمان "فردوسی" شروع نمود و آن را در سال 1988 منتشر نمود. رمان مذکور زندگی پر از فراز و نشیب مولف شاهنامه را با زبانی روان و شیرین به تصویر میکشد و به گفته کارشناسان یکی از صفحات جدید در شناخت فردوسی محسوب میگردد و این رمان در سال 1996 برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران گردید و بعد پس از دریافت جایزه مذکور با خط فارسی در ایران به چاپ رسید.
بدون شک آخرین اثر بزرگ اولوغ زاده رمان «فردوسی» در کارنامه نویسندگی او مقام ویژه دارد. “فردوسی” رمان محتشم بوده و موضوع و مسئله وطنپرستی و خویشتنشناسی را در بر میگیرد.
نویسنده در مرکز سوژه رمان نقش حکیم فردوسی را گذاشته و او را به عنوان شاعر حقیقت جو، راستگو، وطنپرست، دادخواه و عالیهمت تصویر مینماید که در حفظ ارزشهای ملی بویژه زبان فارسی از جان مایه میگذارد.
سیماهای دیگر اثر از جمله، فاطمه بانو (همسر فردوسی)، منیژه و هوشنگ (فرزندان فردوسی) ابو دولف، محمّد لشکری، حسین قطیب، صلاحالدّین دوریدگر، عنصری شاعر در تکمیل سیمای اساسی رمان نقش گذاشته اند. ادیب با آفرینش “فردوسی” در تاریخ ادبیات دورة نو تاجیک یک نوع تازه و جدید رماننویسی را ابداع کرد و ادیب خوش قریحه در حقیقت هنر و دانشمندی و زباندانی و مسلط بودن خویش را بر تاریخ در اینجاست که به نمایش می گذارد.
به گفتة دکتر خدای نظر عصی زاده، محقق آثار ساتم اولوغزاده بعد از استاد عینی اولوغ زاده دومین نویسندهای است که به مسائل ملی و تاریخی ادبیات فارسی توجه عمیق معطوف داشته و به خاطر ایجاد احساس خودشناسی و خودآگاهی ملّی در خواننده بیش از دیگران دست به خلق آثار تاریخی زده است.
این هدف در او هنوز از روزهای اوّلین آشنائی اش با آثار بیزوال عینی آغاز میگردد.نظر به نوشته اولوغ زاده کتاب «آدینه" ی استاد عینی از صفحههای نخست او را شیفته و مفتون کرده است: « من آن گونه سخنهای زیبای خوشآهنگ را پیش از آن هیچ گاه نخوانده و نشنیده بودم.
از ورق های(صفحه ها.ش.ش.) کتاب گویا موسیقی جاذبهداری صدا میداد. گمان میکردم که در این جهان هیچ چیزی فارم تر(دلنشین.ش.ش.) و زیباتر از زبان تاجیکی نیست".
اولوغ زاده در سال 1926 با «نمونة ادبیت تاجیک» ی استاد عینی آشنا میشود. به عقیده آقای خدای نظر عصی زاده، دلیل اصلی اینکه اولوغزاده ادیب تاریخنگار شد و آثار جالب در موضوعات تاریخی انشا نمود و به علم بیشتر روی آورد، استاد عینی و آثار او بود.
سال 1928 در تالار دارالمعلمین شهر تاشکند کنفرانس زبانشناسی در مورد الفبا برگزار میگردد. استاد عینی در این کنفرانس شرکت میکند و پس از آن با گروهی از شرکتکنندگان ملاقات میکند که در میان آنها اولوغزاده نیز بود.
عامل دیگری که اولوغزاده را به تاریخ و خودآگاهی جلب نمود این گفتة پروفسور روس م.س. آندرییف است که در دارالمعلمین تاشکند به اولوغزاده درس داده است.
اولوغزاده میگوید:«عالم روس که نخستین بار به من "خلق خود را بشناس" گفت، یک عمر در خاطر من ماند» و این گفته استاد روسی نویسنده را تکان داد.
بعدها عینی به اولوغزاده میگوید: «تاریخ دیگر خلقها، به خصوص خلق روس، در ادبیات انعکاس یافته است. تاریخ شناسان تحقیق کردهاند و نویسندگان به واسطة صنعت (هنر.ش.ش.) خود در عقل و شعور خلق خودشان آن را جایگیر کردند، ما نکردیم». «ما نکردیم» گفتن عینی باز یک تکانی است که اولوغزاده را به سوی تاریخ و مطالعه در آن هدایت میکند.
نوشتهاند که اولوغ زاده در سالهای سی، شبی در محفلی با حضور استادان عینی، لاهوتی و رحیم هاشم شرکت میکند. ساتم اولوغزاده میگوید: «آن شب یک دانه از بزر محبّت فردوسی در دل من جای داده شد. در آن محفل سخنرانی عینی، لاهوتی، قرائت جاذبهناک لاهوتی از «شاهنامه» و قرائت هجو سلطان محمود از سوی رحیم هاشم به من تأثیری کردند که از آن پیش از هیچ یک خوانش شعر و داستانها و سخنرانیها در بارة شاعران آن گونه متأثّر نبودم».
بعد این محفل اولوغزاده «شاهنامه» را عاجلاً پیدا میکند و تا پایان عمر «شاهنامه» میخواند. بعدها مینویسد که «پیش از جنگ در استالینآباد اکثریت دو نفر را میدانستند که «شاهنامه» را پرّه (به طور کامل.ش.ش) از یاد کرده بودند(از حفظ بودند.ش.ش.). یکی از آنها شاعر در جنگ سال 1941 وفات کرده عبدالشّکور پیرمحمّدزاده دهاتی بود و دیگری بنده. من با تمام هستیام دلبستة این شاهاثر عالم شدم و از همان وقت در دل آرزوی اثر آفریدن داشتم».
پروفسور خدای نظر عصازاده، استاد دانشگاه ملی تاجیکستان می نویسد: «اولوغ زاده وقتی رمان «فردوسی» را مینویسد،متوجه می شود که سرنوشت فردوسی به سرنوشت خود استاد اولوغزاده خیلی شبیه است.
در صحبتی با عبدالصمد ملّایف که دربارة آثار اولوغزاده رساله دکتری نوشته است، اولوغزاده میگوید: «من به مرادم رسیدم. سالیان همدل، هم پیمان و هم نشین خداوند سخن حکیم فردوسی بودم.
مهر و غم فردوسی به حدّی برایم بزرگ گشت که همیشه در حلقة صدا، نمای روح و نور نبوغ هنری او زندگی میکردم. و همیشه جاویدان همسفر و تسلیبخش همدیگریم.
شاهنامه این شاه کتاب ادبیات ما، آفریدة فکر توانا، خرد بیکرانه، دل بزرگ و روح نورافکن فردوسی است. در وی تمام تاریخ خلق و وطن فردوسی با همة دردها، شادیها، فاجعهها، کامیابی و ناکامیهای آن از دل شاعر گذر کرده است. در هیچ ملت دنیا همسنگ این کتاب اثری نیست».
لازم به ذکر است که اولوغ زاده در زمینه موضوعات تاریخی و چهرههای مبارز و آزادی خواه تاجیک آثار دیگری نیز نوشت که رمان "واسع" حکایت قهرمانیهای واسع، مرد مبازر و دلاور که علیه ظلم و بیداد حاکمان مستبد امارت پوسیده بخارا حکایت می کند و بی تردید یکی از صفحات زرین کارنامه استاد اولوغ زاده محسوب می گردد،از این جمله است.
این رمان در جامعه آن روزه تاجیکستان یک نوع بیداری و خودشناسی را به بار آورد که هشداری بود به مردم که اگر توده ها بخواهند در دست بر دست هم دادن هر گونه نظام و رژیم را با سقوط مواجه می کنند و در واقع شورش وسیع که در سال 1885 به وقوع پیوست، دیوار های امارت بخارا را به لرزه درآورد و بر حاکمان ظالم بخارای آن روز هشدار و تنبیه مناسب بود.
جای تذکر است که بر اساس این رمان نمایشنامهای نیز ساخته شد که با استقبال گرم اهالی هنر مواجه گردید.
"روایت سغدی" از دیگر آثار استاد اولوغ زاده در حقیقت ادامه این تلاشهای ادیب سرشناس بود که داستان مبارزات سغدیان در مقابل تجاوزگران و بیگانگان است.
ناگفته نماند که داستان بلند"صبح جوانی ما"(1954)یکی از موثرترین آثار اولوغ زاده اعتراف شده است و نویسنده در پیروی از کتاب "یادداشت ها"ی استاد صدرالدین عینی با لحنی شیوا و جذاب به تصویر ایام کودکی، نوجوانی و جوانی خود و روزگار مردم آسیای میانه پرداخت و به نوعی مسیر زندگی خود و هم نسلانش را در سیمای قهرمانان کتاب – عزیز ،صابر و مختار به صورت مکتوب درآورد که اثر مذکور از لحاظ بیان تاریخ اوایل قرن 20 از اهمیت فراوانی برخوردار است.
اولوغ زاده با نوشتن این اثر ثابت نمود که در تصویر و بیان حوادث و هنر نویسندگی یک ادیب تمام عیار و منحصر به فرد است.
به هر صورت، ساتم اولوغ زاده ملی ترین نویسنده تاجیک بود که درون مایه آثارش را تصویر زندگی بزرگان ادب فارسی،بویژه سخنور بی نظیری چون فردوسی همراه با تاریخ پر فاجعه و پر تنش این ملت تشکیل میدهد و ادیب تاجیک با این اقدام ادبیات را با تاریخ درآمیخت و یکی از نامدارترین نویسندگان در ژانر رمان تاریخی اعتراف شده است.
هرچند مقامات دولتی و سیاست مداران در دوران زندگی اش به او احترام چندانی نداشتند ولی نویسنده در میان مردم محبوبیت زیاد داشت و تقریبا در سن بالا جوایز به او تعلق گرفت.
از دیگر ویژگیهای این نویسنده میتوان به حمایت و پشتیبانیهای او از ادیبان جوان صاحب استعداد و با روحیه ملی اشاره کرد که به اذعان اکثر محققین نه همه ادیبان تاجیک از این خصلت برخوردار بودند.
ولی استاد با همت والا و دیدگاه گستردهای که داشت همواره از آنها حمایت می کرد و بر مجموعه هایشان پیشگفتار و سرسخن می نوشت و در امر چاپ کتابشان مساعدت می کرد و جهت رشد هنری آنها مشورتهای مفید میداد.
نویسنده در سال 1992 به شهر مسکو رفت و تا پایان عمر، یعنی25 ژوئن سال 1997 در همین شهر اقامت گزید.جسد ادیب به شهر دوشنبه انتقال یافت و چند ساعت ساکنان پایتخت تاجیکستان امکان یافتند در تالار تئاتر آپرا و باله به نام عینی با نویسنده معروف و محبوب خود وداع نمایند.
منزل همیشگی ساتم اولوغزاده در مزار لوچاب شهر دوشنبه قرار گرفت.
استاد ساتم اولوغ زاده که ماه سپتامبر سال 2011 میلادی 100 ساله شد، یکی از ادیبان پرکار و روشنفکر بود که با تالیف آثاری با موضوعات ملی نام خود را در تاریخ ادبیات معاصر تاجیکستان به ثبت رساند. لذا با توجه به ارزش فراوان این آثار و جهت شناخت بیشتر آثار این نویسنده پیشنهاد می گردد آثار او در کشور های فارسی زبان ،ازجمله ایران و افغانستان برگردان و چاپ شود که بدون تردید با استقبال جامعه فارسی زبان مواجه خواهد گردید.
و این مطلب نیز یادی بود از این ادیب خوش ذوق و اخلاق گرا و دلداده و دلباخته فردوسی و شاهنامه بی زوال و همچنانکه عمر عزیز صرف فرهنگ و زبان فارسی نمود، اولوغ زاده نیز در این عرصه با چنگ و دندان تلاش کرد و نام خویش را در تاریخ ادب و فرهنگ فارسی جاویدانه ساخت و جا دارد گوشهای در آثارخانه فردوسی در آرامگاه او در توس و تندیس یادبود او در این محل گذاشته شود. یادش گرامی و روانش شاد!
هستی بزرگان چیست ؟
چیزی که نگردد نیست
جانی همه در محنت
جسمی همه در سبقت
همچون مه شب خورده
کم گشتن و خم گشتن
همچون مه نو از نو
ضم گشتن و ضم گشتن
صد پاره شدن صد بار
چون آب به هر سویی
باز آمده پیوستن
چون آب به یک جویی
بی جا شدن از جایی
اما نه به ویرانی
دیوار بخارا بود
اسماعیل سامانی
ششتن مَثَلِ خورشید
جستن مثل خورشید
خورشید همی شیند
خورشید نمی شیند
یک ذرّه جدا گشتن
در هر قدمی از خود
یک ذرّه ادا گشتن
با هر المی از خود
بر خویش عصا کردن
بالای بلندت را
لغزیده نیفتادن
در شیبی عمر از پا
نویسنده: شاه منصور شاه میرزا (خواجه اف)
