روسری سرخ

روسری سرخ

این روسری سرخ تو و چین و چروکش

 
زخمی شده در هر نفس خاطره هایم


می بینم و چشمم به تماشای تو هر بار


قفلی زده بر دست و سر و گردن و پایم

زندانی تو کرده تمام دل من را


هم روسری سرخ تو هم طرز نگاهت

 

شیرینی لب های تو در حاشیه ی قم


سوهان شده تا رد نشوم از رخ ماهت

از سرخی لب های تو، قرمز شده خونم


چشم آبی صبح من و ای سرخ غروبم


لبخند سپید تو دهد رنگ به خورشید

 

از چاله ی کنج لب خندان تو خوبم

 

محمدمهدی_قنبری_مبارکه
کنارنگ
۱۲/۱۰/۱۳۹۴

 

میشی چشم

منجمد در آتش چشمت شدم


تا نگاهت در نگاه من نشست


از شرار آتش چشمان تو


رقص آتش دست خود درباد بست


شعله ات چوب ترم سوزاند و باز


هرم چشمت در دلم بالاگرفت


کوره ی یخچال چشمم یک نفس


از زغال میشی تو پا گرفت


تا نشاندی چشم خود در چشم من


طرح و رنگ از صفحه ی ارژنگ ریخت


حال و روز چشم من برعکس تو


روی قاب عکس تو بی رنگ ریخت


.
محمدمهدی قنبری مبارکه

کنارنگ
بیست و هفت مهر هزارو سیصد ونود وپنج

خلط بینی گرفته راهم را

پس از مدت ها سرودم اما برخی گفتند کاش نمی سرودی به هر روی منتظر نظرات شما هستم....

 


عطسه و سرفه های پی درپی

توی قبرم نشســــــــته ام انگار

یا به حکم قـــــــضاوت قاضــــی

گردنم را گــــــــرفته گـــویی دار

***

خلط بینی گرفتــــه راهـــــــم را 

آخ و تف هرچقــــدر هم باشــــد 

نفسم را گرفته بــــی وجـــــدان 

که سر من همیشـــه خم باشد 

***

من دماغم گرفته اســـت و هی 

آب بینی که می‌چکـــــــــد از آن 

توی چایی شبیه به لیـــــــــــمو 

می شود رنگ چایی لیـــــــــوان 

***

لرز و تب گر گرفته در جانــــــــم 

هم غولنجی گرفتم و هم غـــوز 

خشکم و خم نمی‌شــــوم دیگر

آنفولانزا گرفــــــــــتـه ام امــــروز   

.......................................................

محمدمهدی قنبری مبارکه 

1392/9/24

تو امتحان ساکت قبول شدن محاله

این غزل را سرودم چون..... ترجیح می دهم که نگویم اما خودتان بفهمید.

 

البته این غزل ترانه گرفته شده از غزل ترانه‌ی آقای سید محمد ستاینده«رهگذر»است.

مناسبت این غزل ترانه را هم همکلاسی های عزیز می دانند که درس قابوس نامه است. 

بخواتنید و حتما نظر دهید. 

تو امتحان ساکت[1] قبول شدن محاله 
 
«خیال می کرد قبوله دلم چه خوش خیاله»
 
«می افتن از چشم تو  تمام نمره بیستا»
 
«قیافه ها شبیه علامت سواله»
 
من که شدم دوازده ضب در دو نکردی 
 
اینطوری شیش آوردن آخر ضد حاله 
 
من از کجا بدونم مَثَل های عرب را 
 
کتاب پیش دستم مدخل حرف داله 
 
منو ببخش با نمرَم سرت را درد آوردم 
 
«قافِ» کتاب قابوس کجای قیل و قاله ؟
 
بازم میخوام نیفتم تو امتحان اگرچه 
 
تو امتحان ساکت قبول شدن محاله
 
 
5:45
 
1392/3/24

 


 

1- دکتر سلمان ساکت


البته امروز من درس قابوس نامه را پاس شدم با ارفاق دکتر ساکت.

 

بوی جوی زندگی برمن رسید

درود بر دوستان عزیز یک روایت منظوم از حال خودم گذاشتم 

شعر نیست  فقط یک وزن یک وزن بی روح مثل من 

 

بوی جوی زندگی برمن رسید 

خاطراتی را فقط ذهنم چشید 

رود شور و شور من در یک نگاه 

در نفس ها می رود هر لحظه آه 

شهر من آتش برایم می خَرَد 

جاذبه ، من را به سویش می بَرَد 

باقطار ذهن خود سر می کنم 

خاطرات مشهد از بر می کنم

خاطراتم خوب و خوش هرگز بدی 

من ندیدم ازکسی ؛ کی رد شدی؟

تا بدانی خاطرات در سرم 

از کلاس و از خیابان و حرم

در خرید واژه ها بی اختیار 

دانه دانه می خورم دانه انار

خود نویسم خسته شد از حرف دل 

شعر من شرحی شده از خشت و گل

 

پی نوشت....

            استاد محمود دهقانی ***   خانم  زهرا سالاری     

                سید علی رضایی                

آقای حامد عباسیان رضامحمدی 

نادر روشنی

 به روز اند.

 

زماني سر من پر از موي بود

درود بر دوستان

ما را منع نكنيد از اينكه چرا با زبان پيشينيان سروده اي سبك خراساني در استخوانم مي رود  جدا شدني نيست

اما اين طنز را براي سر در حال كچل شدن خودم سرودم  نظر فراموشتان نشود

 

زماني سر من پر از موي بود

كه هر شاخه ي آن به يك سوي بود

 

كنون از سرم آن درختان تاك

فرو شد، دل من شده پر زباك

 

ندانسته ام من دليلي براش

خُورَد روح بنده فراوان خراش

 

از آن روز بخت سرم تيره گشت

كه چشمم به دود هوا خيره گشت

 

فراوان شده شهر ما پر زدود

كسي را دگر كس نگويد درود

 

ز هجده گذشته كنون سن و سال

شدم خسته ديگر از اين قيل و قال

 

كچل گشته ام،روغني بر زمين

كجا ريختم؟اي خدا پيش از اين

 

كنون چاره ي كار من كشت موست

اَلا، چاره ي من همانا كه اوست !!!