روسری سرخ

روسری سرخ

این روسری سرخ تو و چین و چروکش

 
زخمی شده در هر نفس خاطره هایم


می بینم و چشمم به تماشای تو هر بار


قفلی زده بر دست و سر و گردن و پایم

زندانی تو کرده تمام دل من را


هم روسری سرخ تو هم طرز نگاهت

 

شیرینی لب های تو در حاشیه ی قم


سوهان شده تا رد نشوم از رخ ماهت

از سرخی لب های تو، قرمز شده خونم


چشم آبی صبح من و ای سرخ غروبم


لبخند سپید تو دهد رنگ به خورشید

 

از چاله ی کنج لب خندان تو خوبم

 

محمدمهدی_قنبری_مبارکه
کنارنگ
۱۲/۱۰/۱۳۹۴

 

شرح حال یک الاغ هنگام مرگ

شرح حال یک الاغ هنگام مرگ

نویسنده صادق هدایت

داستان صوتی 

دانلودکنید